-علل الشرائع / ترجمه مسترحمى ؛ النص ؛ ص169-172
حديث كردند از حضرت باقر عليه السّلام كه مي فرمود: چون موريانه عصاى حضرت سليمان .....
-علل الشرائع / ترجمه مسترحمى ؛ النص ؛ ص169-172
حديث كردند از حضرت باقر عليه السّلام كه مي فرمود: چون موريانه عصاى حضرت سليمان .....
علل الشرائع / ترجمه ذهنى تهرانى، ج1، ص: 125
حديث (1) على بن احمد بن محمّد رضى اللَّه عنه مىگويد:
محمّد بن ابى عبد اللَّه كوفى، از موسى بن عمران نخعى، از عمويش حسن بن يزيد نوفلى، از على بن ابى حمزه، از ابى نعيم، از حضرت ابى عبد اللَّه عليه السّلام نقل كرده كه آن
جناب فرمودند:
نجف همان كوهى بود كه پسر نوح گفت: سَآوِي إِلى جَبَلٍ يَعْصِمُنِي مِنَ الْماءِ (به زودى بالاى كوهى خواهم رفت كه من را از غرق شدن در آب حفظ مىكند) و روى زمين كوهى بزرگتر و مرتفعتر از آن نبود، بارى حقّ عزّ و جلّ به كوه خطاب فرمود: اى كوه، آيا از من به تو بايد پناه برده شود؟ پس كوه بلافاصله تكّه تكه گرديد و به طرف بلاد و سرزمينهاى شام پرتاب و به ريگهاى ريز و كوچكى مبدّل گشت و بعد از آن به صورت دريايى عظيم درآمد و به درياى «نى» ناميدنش سپس خشك شد و به آن نىجف گفتند بعد از آن مردم آن سرزمين را «نجف» خواندند زيرا اداء آن بر زبانشان سهلتر و آسانتر بود.
علل الشرائع / ترجمه ذهنى تهرانى ؛ ج1 ؛ ص301
باب هشتاد و يكم سرّ بودن تلخى در گوشها و شيرينى در لبها و شورى در چشمها و رطوبت و سردى در بينى
حديث (1) پدرم رحمة اللَّه عليه مىفرمايد: محمّد بن يحيى از محمّد بن احمد بن ابراهيم بن هاشم، از احمد بن عبد اللَّه عقيلى قرشى، از عيسى بن عبد اللَّه قرشى، وى به طور مرفوع حديث را چنين نقل كرده:
ابو حنيفه بر حضرت امام صادق عليه السّلام وارد شد، امام عليه السّلام به او فرمودند:
اى ابو حنيفه اين طور شنيدهام كه تو قياس مىكنى؟
ابو حنيفه گفت: بلى، قياس مىكنم.
حضرت فرمودند: قياس مكن زيرا اوّلين كسى كه قياس كرد ابليس بود كه به حقّ تعالى عرض كرد: مرا از آتش و آدم را از گل آفريدى چگونه من او را سجده كنم، پس ابليس در اين كلامش بين آتش و گل قياس نمود در حالى كه اگر نور بودن آدم را با نور بودن آتش قياس مىكرد به برترى بين دو نور پى مىبرد و تصديق مىكرد كه يكى از ديگرى صفاء و جلايش بيشتر است، بارى تو كه ادّعاء قياس مىكنى در سر خود براى من قياس كن و خبر ده به من از دو گوش خود كه چرا ماده تلخ در آن مىباشد؟
ابو حنيفه گفت: نمىدانم.
حضرت فرمودند: پس تو نمىتوانى در سر خود قياس نمايى حال چگونه در
حلال و حرام خدا قياس مىكنى؟
عرضه داشت: اى فرزند رسول خدا شما از آن به من خبر دهيد كه چرا ماده تلخ در آن مىباشد؟
حضرت فرمودند: خداى عزّ و جلّ به خاطر اين گوشها را تلخ كرده كه هيچ جنبندهاى در آن داخل نمىشود مگر آن كه مىميرد و اگر چنين نمىبود حشرات انسان را مىكشتند و خداوند مهربان لبها را شيرين قرار داد تا بشر طعم شيرينى و تلخى را حس كند و چشمها را شور گردانيد به خاطر اين كه چشمها پيه بوده و اگر ماده شور در آن نباشد آب مىشوند و در بينى رطوبت روان قرار داد به خاطر اين كه هيچ درد و آفتى در سر پيدا نمىشود مگر آن كه اين رطوبت آن را خارج مىكند و اگر اين رطوبت نمىبود مغز سفت و سخت مىشد و كرم مىگذارد.
علل الشرائع / ترجمه ذهنى تهرانى ؛ ج1 ؛ ص281
ابو عبد اللَّه محمّد بن شاذان بن احمد بن عثمان پروازى مىگويد:
ابو على محمّد بن محمّد بن حارث بن سفيان حافظ سمرقندى از صالح بن سعيد ترمذى از عبد المنعم بن ادريس، از پدرش، از وهب بن منبه يمانى نقل كرده كه وى گفت:
يهودى از نبىّ اكرم صلّى اللَّه عليه و آله پرسيد: آيا پيش از اين كه خلق شويد در لوح محفوظ پيامبر بوديد؟حضرت فرمودند: بلى.
يهودى عرض كرد: آيا اصحاب شما پيش از خلقت با شما ثابت بودند؟
حضرت فرمودند: بلى يهودى عرضه داشت: چرا در هنگام تولّد شدن از مادر همچون عيسى بن مريم باعتقاد خود سخن حكمت آميز نفرموديد با اين كه قبلا پيامبر بوديد؟
حضرت فرمودند: موقعيّت من غير از موقعيّت عيسى بن مريم بود، زيرا خداوند عزّ و جلّ ايشان را از مادر بدون پدر آفريد همان طورى كه آدم عليه السّلام را بدون پدر و مادر خلق كرد، و اگر عيسى عليه السّلام هنگام متولّد شدن از شكم مادر سخن حكمت آميز نمىفرمود مادرش نزد مردم عذرى نداشت و به او همگان بد گمان مىشدند زيرا وى عيسى را بدون داشتن پدر زاييد از اين رو مردم او را مورد مؤاخذه قرار مىدادند همان طورى كه زنان محصنه را مورد بازخواست و سؤال و جواب مىآورند لذا خداى عزّ و جلّ سخن عيسى و تكلّم او را عذر مادرش قرار داد ولى در من چون چنين موقعيّتى نبود سخن حكمت آميز گفتن ضرورتى نداشت.
علل الشرائع / ترجمه ذهنى تهرانى ؛ ج1 ؛ ص37
باب سوّم سرّ پرستيده شدن بتها
حديث (1) پدرم رحمة اللَّه عليه فرمود: سعد بن عبد اللَّه گفت