علل الشرائع / ترجمه ذهنى تهرانى ؛ ج1 ؛ ص301
باب هشتاد و يكم سرّ بودن تلخى در گوشها و شيرينى در لبها و شورى در چشمها و رطوبت و سردى در بينى
حديث (1) پدرم رحمة اللَّه عليه مىفرمايد: محمّد بن يحيى از محمّد بن احمد بن ابراهيم بن هاشم، از احمد بن عبد اللَّه عقيلى قرشى، از عيسى بن عبد اللَّه قرشى، وى به طور مرفوع حديث را چنين نقل كرده:
ابو حنيفه بر حضرت امام صادق عليه السّلام وارد شد، امام عليه السّلام به او فرمودند:
اى ابو حنيفه اين طور شنيدهام كه تو قياس مىكنى؟
ابو حنيفه گفت: بلى، قياس مىكنم.
حضرت فرمودند: قياس مكن زيرا اوّلين كسى كه قياس كرد ابليس بود كه به حقّ تعالى عرض كرد: مرا از آتش و آدم را از گل آفريدى چگونه من او را سجده كنم، پس ابليس در اين كلامش بين آتش و گل قياس نمود در حالى كه اگر نور بودن آدم را با نور بودن آتش قياس مىكرد به برترى بين دو نور پى مىبرد و تصديق مىكرد كه يكى از ديگرى صفاء و جلايش بيشتر است، بارى تو كه ادّعاء قياس مىكنى در سر خود براى من قياس كن و خبر ده به من از دو گوش خود كه چرا ماده تلخ در آن مىباشد؟
ابو حنيفه گفت: نمىدانم.
حضرت فرمودند: پس تو نمىتوانى در سر خود قياس نمايى حال چگونه در
حلال و حرام خدا قياس مىكنى؟
عرضه داشت: اى فرزند رسول خدا شما از آن به من خبر دهيد كه چرا ماده تلخ در آن مىباشد؟
حضرت فرمودند: خداى عزّ و جلّ به خاطر اين گوشها را تلخ كرده كه هيچ جنبندهاى در آن داخل نمىشود مگر آن كه مىميرد و اگر چنين نمىبود حشرات انسان را مىكشتند و خداوند مهربان لبها را شيرين قرار داد تا بشر طعم شيرينى و تلخى را حس كند و چشمها را شور گردانيد به خاطر اين كه چشمها پيه بوده و اگر ماده شور در آن نباشد آب مىشوند و در بينى رطوبت روان قرار داد به خاطر اين كه هيچ درد و آفتى در سر پيدا نمىشود مگر آن كه اين رطوبت آن را خارج مىكند و اگر اين رطوبت نمىبود مغز سفت و سخت مىشد و كرم مىگذارد.
اطلاعات کاربری
لینک دوستان
آمار سایت
کدهای اختصاصی